نویسنده: بهرام بهمنی

شعری در وصف بختیاریها

نمـودم به تـاریخ مـن بررسی به از بختیـاری ندیدم کسی به نـاموس غیـرت بود پایبنـد به تـاریخ هـرگز ندیده گزند زنش شیـرزن مردمش شیرمرد نـدارند همتـا به روز نبـرد چه در قم چه کرمان...

زاگرس نشین

منم آن لر پاک زاگرس نشین     منم عاشق برنو و اسب و زین تبارم زشیران،نسب از یلان           منم شاه کت بسته را جانشین منم عاشق مست عطر چویل     منم عاشق کوچ...

دلُم

دلُم ایخو به زرده جار زیدن   دو وارته مشکِ دونهِ دار زیدن   دلُم ایخو بریم تا دشت لالی   دلامونِ کنیم از غصه خالی   به دشت گُل یه لامردون بسازیم  ...

زنگل

حالا زنگل دیه مینا ندارن همه زرد و مریضن نا ندارن دیه زنگل اهی گل ندونن منه قند اشکنون ترکی اخونن حالا زنگل ارن بورگان تراشن منه ریسون گچ و اهک اپاشن همه شلوار...

منم بختیاری

نژادم ز خورشید روشنتر است ز هر کس تو گویی نژادم سر است منم بختیاری شیر تن پدر بر پدر گرز و شمشیر زن چه خونی به رگهایی این طایفه است که هر قطره...

سکوت کوه زرد

ای سکوت کوه زرد دفتری از خاطراتت باز کن محرمم،با خود مرا همراز کن بهر من از عرصه ی میدان بگو از تفنگ شیرعلی مردان بگو این زمین گهواره و گور من است جان...

اسو خو بید

اسو خو بید که داس و برزگر بید زغم ها و ز غصه دل به در بید همه راضی به نون و ماست و خرما و هر خورزا ز حالوس واخور بید نشستن مردمون...

ای بختیاری

ای ایل ایلامی‌نشان ای بختیاری ای بخت را یاری رسان ای بختیاری ای سرزمین کوروش ای میراث جمشید ای رونمــای باستـــان ای بختیاری ای پیر آیاپیرم ای شوشانِ آنشان ای شهرت آنزانیان ای بختیاری...

می دونی . 29

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،...

می دونی . 28

اشکهایی که بعد از شکست می ریزیم همان عرق هایی است که برای پیروزی نریخته ایم. بدان همواره هر آنکس که برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد روزی تنهایت خواهد گذاشت...