شعر در وصف جونقان

هر زمان می آورم یاد از صفای جونــــقان
می زند مرغ دلم پر در هوای جونــــقان
یاد ایام جوانی یاد یاران قدیم
دوستان خوب و پر مهر و وفای جونــــقان
یاد گردش در کنار کوه و دشت و چشمه سار
خوش دل انگیز است و جان پرور هوای جــــونقان
بر مشام جام همی ریزد هزاران عطر گل
از گلستان می زند بلبل صدای جونــــقان
یاد بیضـــــــا شاعر نام آور گمنام شـــــــــهر
نغمه ی آزادگی می زد، زنای جــــونقان
با محبت مردمی مهمان نواز و اهل دل
شهره اندر میزدج باشد سخای جــــونقان
در بنای مسجد و مدرسه همت داشتند
خیـــــر خواهان و توانمندان برای جــــونقان
زادگاه خویش را آباد و خرم ساختند
اجر این آزاده مردان با خدای جــــونقان
نیک اندیشان ما را اعتبار افزوده باد
تا شود پیوسته افزون اعتلای جــــونقان
خیز تا در ره آبادانیش همت کنیم
دوستان باشد بقای ما بقای جــــونقان
آشنای عشق او را شهد پیروزی به کام
بر دل بیگانه با مهرش بلای جــــونقان
من اینسان دوست میدارم دیار خویش را
حیرتم از خود چرا کردم جلای جـــونـقان
حاصل رنجی که سال سال آنجا برده ام
باشد اندک سهمی از من در بقای جــــونقان
تا بماند شهر ما در قلب کشور جاودان
کرد باید جونقانی جان فدای جــــونقان

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *